وبلاگ
آنچه را که میتوانی کنترل کنی، کنترل کن
دکتر دمارتینی توضیح میدهد که چرا فقط سه چیز در زندگی شما کنترل میشود، و چرا و چگونه کنترل آنها میتواند به تحول تمام جنبههای زندگیتان منجر شود.
اغلب از من میپرسند که چگونه کنترل ذهنیت و زندگی خود را به دست بگیریم، بهویژه در شرایط پاندمی که بسیاری از مردم تصور میکنند کنترل کمی بر روی زندگی، سلامت، امور مالی و سیاست جهانی داشتهاند.
پاسخ من این است که شما فقط بر سه چیز در زندگی خودکنترل دارید: ادراکات، تصمیمات و اعمال.
اگر بتوانید ادراکات خود را کنترل و مدیریت کنید، بر اساس اولویت تصمیم بگیرید و طبق آنها عمل کنید، در روند تسلط بر ذهن خود و در مسیر زندگی معنادار و هدفمند پیش خواهید رفت.
آنچه که ما را بهعنوان یک انسان، از سایر گونهها متمایز میکند، توانایی اداره ذهنمان است و اینکه اجازه نمیدهیم دنیای بیرون ما را اداره کند.
مهم نیست که در زندگی خود چه چیزی را تجربه میکنید، شما میتوانید درک خود را از آن تغییر دهید.
روزی جان میلتون گفت که با پرسیدن سؤالات خاصی که باعث میشود شما از اطلاعاتی که از آنها بیخبر بودید آگاه شوید، میتوانید از جهنم یک بهشت یا جهنمی از بهشت بسازید.
بهاینترتیب، میتوانید نگرش خود را نسبت به آن موضوع تغییر دهید.
زمانی ویلیام جیمز، یکی از بنیانگذاران روانشناسی مدرن، گفت که بزرگترین کشف نسل او این است که انسانها میتوانند زندگی خود را با تغییر ادراکات و نگرشهای ذهنیشان، تغییر دهند.
برای مثال، ممکن است زمانی را به یاد بیاورید که شیفته فردی شده بودید. بهاینترتیب، از جنبههای مثبت او آگاه و از جنبه منفی وی ناآگاه بودید.
همچنین بهشدت جذب او شدید و حتی ممکن است برایتان سخت باشد که او را از ذهنتان دور کنید. شاید حتی با وجود هجمه افکاری که درباره آن شخص داشتید، خوابیدن برایتان دشوار شده باشد.
ممکن است شما عکس این موضوع را نیز تجربه کرده باشید، زمانی که از کسی دلخور شدید. در این مورد، شما از جنبههای منفی وی آگاه و از جنبههای مثبت او ناآگاه بودید.
طبق غریزه از آنها دور شدید و ممکن است برایتان سخت باشد که فکر آنها را از ذهن خود دور کنید.
هر چیزی که دیدگاه نامتعادلی نسبت به آن دارید، مکان و زمان را در ذهن شما اشغال و شما را اداره میکند.
در این موارد، بهاحتمال زیاد از بیرون هدایت میشوید و احساس میکنید که از کنترل خارج شدهاید، زیرا بهجای متعادلکردن ادراکات و تسلط بر زندگیتان از درون، به دنیای بیرون اجازه میدهید شما را اداره کند.
همچنین شما معمولاً به فردی که شیفته او هستید یا از او رنجیدهاید، قدرت میدهید، یعنی به آنها یک نسبت نادرست میدهید و آنها را عامل لذت یا درد، شادی یا غم خود میدانید.
واقعیت این است که این انتساب زیاد حقیقت ندارد و بیشتر به برداشت شما از آنها مربوط میشود.
بهعنوانمثال، اگر من به صفاتی که ممکن است در مورد فردی که به او علاقهمند شدهاید نادیده گرفته باشید اشاره کنم که به شما کمک کند از جنبههای منفی او آگاه شوید، میتوانم به شما کمک کنم تا احساس علاقه عاطفی و انگیزههای خود را نسبت به او کاهش دهید و آرامتر شوید.
در نتیجه، عجله کمتری خواهید داشت، زیرا ادراکات و تخیلات خود را متعادل کردهاید.
این تغییر در شیفتگی شما ارتباط چندانی با آن فرد ندارد، زیرا تنها کاری که انجام دادم این بود که از شما مجموعهای از سؤالات بااهمیت پرسیدم تا به شما کمک کند چیزهایی را ببینید که قبلاً ندیدهاید.
اکنون که از هر دو وجه این فرد آگاه هستید و میتوانید آن را ببینید، دید متعادل به شما اجازه میدهد تا خودتان را مدیریت کنید، بهجای اینکه تصور واهیتان از آنها شما را اداره کند.
در یک ذهن کاملاً متعادل، بعید است که اجازه دهید شرایط بیرونی شما را اداره کند. بهاینترتیب، شما دیگر قربانی شرایط خود نیستید، بلکه بر زندگی و سرنوشت خود مسلط هستید.
وقتی شیفته کسی میشوید، احتمالاً از، از دستدادن او هراس دارید و احساس حسادت میکنید.
وقتی دلخور هستید، احتمالاً از موفقیت آنها میترسید. بهاینترتیب، شما فوبیای غریزی و فیلیا/خیالپردازیهای متضاد آنها را برای فرار ایجاد میکنید.
- فیلیایی که در هنگام شیفتگی احساس میکنید، تمایل به بودن با فردی است که شیفته او هستید و فوبیا ترس ازدستدادن اوست.
- فوبیایی که هنگام رنجش از کسی احساس میکنید، ترس از سود شخصی است که از او رنجیده میشوید و فیلیا خیال فرار از اوست.
بنابراین، لحظهای که در ذهن خود نامتعادل هستید، معمولاً اینطور برداشت میکنید که جهان شما را کنترل میکند، درحالیکه در واقع اینطور نیست.
وقتی سؤالات با کیفیتی میپرسید که به شما کمک میکند از اطلاعات ناخودآگاه، آگاه شوید و تداعیهای موجود در مغزتان را متعادل کنید، در واقع خود را کنترل میکنید تا بیطرف، متعادل، آماده و حاضر باشید و کنترل بیشتری بر تصمیمها و اعمال خود پیدا کنید.
به همین دلیل است که مغز قدامی، پیشرفتهترین بخش مغز، بهویژه قشر میانی مغز قدامی که بهعنوان مرکز اجرایی نیز شناخته میشود، برانگیختن آمیگدال و غرایز را کاهش میدهد.
این ناحیه از مغز جلویی بخشی است که کنترل ذهنیت و تعدیل تکانهها و غرایز بدون کنترل آمیگدال، را عهدهدار است.